پارت چهل و هفتم :

فصل‌چهارم


ساعت ۳ عصر بود. هوای بارانی، فضای خانه را ابری و تاریک نشان می‌داد. در حال بالا و پایین کردن اینستاگرام چُرت می‌زد. سلنا هم خوابیده و خانه در سکوت غریبی فرو رفته بود‌:
(-می‌خوام بیام تهران کار دارم. چی برات بیارم؟)
تا این پیام را با آواتارِ خاصش، بالای گوشی دید، هیجان‌زده شد و صاف وسط تخت نشست. به چشم‌های خود شک داشت. وارد دایرکت بهمن شد و دوباره پیامش را خ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    ای بابا دختر برادرشوهر به اون آقایی خواهرشوهر به اون خانمی مثل آدم درددل کن تا شوهرتو سرعقل بیارن. چرا رفتی با یکی دیگه

    ۱۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    از کم‌خردی

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.